سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شناخت2

باسمه تعالی(ادامه از قسمت قبل:شناخت....)

ج) زینت دادن: زینت دادن کارها یکى دیگر از شعبات وعده شیطانى و سلاح او در جنگ با انسان است. حقیقت و چگونگى آن به این صورت است که: «شیطان براى این که انسان را به ارتکاب معاصى و کارهاى زشت بکشد، تلاش مى‏کند تا عمل زشت در نظر آدمى زیبا جلوه کند و در نتیجه، کار زشت، محبوب و مجذوب او گردد. شیطان در این راه از تحریک شهوات، هوسها، صفات زشت و ناپسند و تهییج عواطف درونى مربوط به آن عمل کمک مى‏گیرد و با تحت الشعاع قرار دادن شهوات و هوسها تلاش مى‏کند که آن عمل زشت به صورت کارى عاقلانه، منطقى و دوست داشتنى به نظر آید و قلب آن قدر متوجّه ظاهر دروغینش شود که دیگر فرصتى براى تعقّل در عواقب وخیم و آثار سوء و شوم آن پیدا ننماید.»[5]

خداوند تبارک و تعالى در رابطه با زینت دادن کارها توسط شیطان فرموده:

«تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ؛ به خدا سوگند، به سوى امتهاى پیش از تو پیامبرانى فرستادیم، امّا شیطان اعمالشان را در نظرشان آراست و امروز او ولىّ و سرپرستشان است و مجازات دردناکى براى آنهاست»!(نحل/  63).

در جاى دیگر؛ در بیان سرنوشت گذشتگان و امّتهاى قبل از پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در رابطه با قوم عاد و ثمود مى‏فرماید:

«وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ قَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَساکِنِهِمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ وَ کانُوا مُسْتَبْصِرینَ؛ ما طایفه «عاد» و «ثمود» را نیز (هلاک کردیم)، و مساکن (ویران شده) آنان براى شما آشکار است؛ شیطان اعمالشان را براى آنان آراسته بود، از این رو آنان را از راه (خدا) بازداشت در حالى که بینا بودند».(عنکبوت، آیه 38).

خلاصه اینکه: آنچه ذکر شده نمونه‏اى از ابزار و وسایل کار شیطان است که در به انحراف کشیدن انسانها به کار مى‏گیرد. او براى رسیدن به هدف خویش، یعنى به تباهى کشاندن انسان، از هر وسیله ممکنى استفاده مى‏کند که براى تأیید این مطلب، به دو جریان زیر توجّه فرمایید:

1- روزى شیطان ملعون در حالى که زنجیر و رشته‏هایى در دست داشت به نزد حضرت یحیى بن زکریاعلیهما السلام ظاهر شد.

یحیى‏علیه السلام پرسید: اى ابلیس این رشته‏ها چیست که در دست توست؟

شیطان گفت: این رشته‏ها انواع علایق، امیال و شهوتهایى است که من در فرزندان آدم یافته‏ام.

یحیى‏علیه السلام فرمود: آیا براى من نیز از این رشته‏ها چیزى هست؟

گفت: آرى، هنگامى که از خوردن غذا سیر مى‏شوى، سنگین مى‏شوى، به همین سبب نسبت به نماز، ذکر و مناجات خداى خود بى رغبت مى‏شوى.

یحیى‏علیه السلام با شنیدن این سخن فرمود: بخدا سوگند که از این زمان به بعد هرگز شکم خود را از غذا پر نخواهم کرد.

ابلیس هم گفت : بخدا قسم من نیز از این به بعد هرگز کسى را نصیحت نخواهم کرد.[6]

2- خواب معروفى نقل مى‏کنند که در زمان شیخ انصارى یک کسى خواب دید که شیطان در نقطه‏اى (قضیه مربوط به نجف است) تعداد زیادى افسار همراه خودش دارد ولى افسارها مختلف است بعضى از افسارها خیلى شل است طناب بسیار ضعیفى را به صورت افسار درآورده است یکى دیگر افسار چرمى ، یکى دیگر زنجیرى، زنجیرهاى مختلف و بعضى از زنجیرها خیلى کلفت است . در میان اینها یک افسار خیلى کلفت و زنجیر قوى بود که خیلى جالب بود.

از شیطان پرسید: اینها چیست؟

- اینها افسارهایى است که به کله بنى آدم مى‏زنم و آنها را به طرف گناه مى‏کشانم. آن افسار خیلى کلفت، نظر این شخص را جلب کرد، گفت: آن براى کیست؟

- این براى یک آدم خیلى گردن کلفتى است.

- کى؟

- شیخ انصارى.

- چطور؟

- اتفاقا دیشب زدم به کله‏اش یک چند قدم آوردم ولى زد آن را پاره کرد.

- حالا افسار ماها کجاست؟

- شما که افسار نمى‏خواهید، شما دنبال من هستند! این افسار مال آنهایى است که دنبال من نمى‏آیند. آن شخص صبح آمد خواب را براى شیخ انصارى نقل کرد.

مثل اینکه شبى بوده شیخ خیلى اضطرار پیدا مى‏کند و پولى که بابت سهم امام بوده و فردا بایستى تقسیم مى‏کرده است به عنوان قرض از آن چیزى بر مى‏دارد؛ مى‏آید تا دم در، ولى پشیمان مى‏شود، دوباره برمى گردد مى‏گذارد سرجایش. شیطان که گفته بود زنجیر را زدم به کله‏اش و او را چند قدم آوردم ولى بعد پاره کرد و رفت ، قضیه این بوده است.[7]

3- آگاهى دادن به ابزار دفاع از خود

خداوند مى‏فرماید: براى اینکه از حمله و وسوسه شیطان در امان بمانید، دو خصیصه باید در شما وجود داشته باشد.

الف) وقتى دچار وسوسه شیطان شدید، متوجّه این مطلب شوید که شیطان جز به اذن خداوند متعال، ضررى به شما نخواهد زد.

«... وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً اِلاّ بِاِذْنِ اللَّهِ...؛ ولى (شیطان) نمى‏تواند هیچ گونه ضررى به آنها برساند جز بفرمان خدا».( مجادله / 10).

به این وسیله به یاد خدا افتاده و متذکّر این مطلب شوید که پروردگارتان خدایى است که مالک و مربّى شما بوده و همه امور به دست با کفایت اوست و او بهترین و مطمئن‏ترین پناهگاه براى شما است و در نتیجه بینا گردید.

«اِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا اِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَاِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛ پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسه‏هاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى‏افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را مى‏بینند و) ناگهان بینا مى‏گردند». (اعراف / 201).

ب) پس از این یاد آورى و بینایى، خود را در پناه خدا قرار دهید.

«وَ اِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ اِنَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ؛ و هرگاه وسوسه‏اى از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بر؛ که او شنونده و داناست». (اعراف / 200).

و بر او توکّل نمایید.

«فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ؛ پس مؤمنان تنها بر خدا توکّل کنند»! ( مجادله / 10).

زیرا کسى که به خدا ایمان داشته باشد و بر او توّکل کند، شیطان سلطه‏اى بر او نخواهد داشت.

«اِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ؛ چرا که او، بر کسانى که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل مى‏کنند، تسلّطى ندارد».( نحل / 99).

مرحله آخر

پس از آگاهى به وجود دشمن، و اطلاع از سلاحهایى که در میدان نبرد به کار مى‏گیرد، و دانستن این مطلب که چگونه از خود دفاع کنیم، نوبت به مرحله چهارم، یعنى اعتنا و اهمیّت دادن به دانسته‏ها و به عمل در آوردن آنها مى‏رسد. مثلاً در مورد شیطان؛ پس از آگاهى به دشمنى شیطان و این که وعده به فقر، یکى از سلاحهاى حمله او به انسان است، و نیز اطلاع از این که اوّلاً؛ بدون اذن خداى متعال کسى نمى‏تواند بر کسى دیگر زیانى وارد نماید، و ثانیاً؛ «این خداست که بى‏نیاز مى‏کند و سرمایه مى‏دهد.»[8] و ثالثاً؛ خداوند تبارک و تعالى مالک و مربّى ما بوده و همه کارها در دست اوست و او بهترین و مطمئن‏ترین پناهگاه براى ما مى‏باشد، و رابعاً؛ خداوند در رابطه با انفاق، وعده‏هایى داده است[9] که خلف وعده نمى‏کند، (پس از دانستن این امور) نوبت به مرحله عمل مى‏رسد.

این دانسته‏ها گرچه نقش بسیار مهمى در پیروزى انسان دارد، امّا به تنهایى کافى نبوده، و باید این دانسته‏ها را به عمل در آورد و به خواست الهى با پیاده نمودن آنها در خارج از حمله شیطان در امان ماند و در میدان نبرد با شیطان سرافراز بدر آمد.

کوتاه سخن اینکه؛ پس از فراگیرى آنچه در دفاع از خود باید دانست، و به اجرا در آوردن دانسته‏هاست که حمله دشمن دفع مى‏گردد و شخص، از تهدید دشمن در امان مى‏ماند.

--------------------------------------------------------------------

[5] . ترجمه المیزان، ج 9، ص 127 و تفسیر نمونه، ج 7، ص 199.

[6] . برگرفته از کتاب یکصد موضوع پانصد داستان، اثر على اکبر صداقت.

[7] . برگرفته از کتاب حکایتها و هدایتها در آثار استاد شهید آیت الله مرتضى مطهرى.

[8] . وَ اَنَّهُ هُوَ اَغْنى وَ اَقْنى. (النجم، / 48.).

[9] . جهت اطلاع از  وعدهاى خداوند در رابطه با انفاق به آیاتى همچون آیات 274،271، 262، 261 از سوره بقره و آیات 7 از سوره حدید، 104 از سوره توبه، 39 از سوره سباء و دیگر آیات که در این رابطه وارده شده است مرجعه فرمایید.


شناخت

بسم الله الرحمن الرحیم

 هر آن که را دشمنى تهدید مى‏کند، براى در امان ماندن از تهدیدها و دفع حمله‏هاى دشمن، امور زیر لازم است:

 1- آگاهى به وجود دشمن.

 2- آگاهى به نحوه و ابزارى که دشمن به وسیله آن حمله مى‏کند.

 3- آشنایى با نحوه و ابزارى که به وسیله آن حمله‏هاى دشمن دفع مى‏شود.

4- اعتناء و اهمّیّت دادن به دانسته‏ها و به اجرا در آوردن آنها در خارج.

اگر یکى از چهار شرط بالا فراهم نبود، انتظار پیروزى دشمن بسیار بالا بوده و شخص تهدید شده فرصت دفاع از خود را نخواهد یافت و اگر هم فرصتى پیدا کرد و از خود دفاع نمود، کار ساز نبوده و شکست خواهد خورد.

براى ما انسانها علاوه بر دشمنانى از نوع بشر، دشمنى سرسخت از میان جن وجود دارد که دشمنى او از آغاز آفرینش آدم‏علیه السلام تا آن هنگام که توانى در کالبد دارد ادامه خواهد یافت.

این دشمن، که شیطان نام دارد پس از نافرمانى از دستور الهى در مورد سجده آدم، از درگاه خدا رانده گشت و از سوى خداى سبحان به عنوان پاداش سالها عبادتش، فرصت یافت تا «یوم معلوم» در این دنیا بماند.

سؤال: حال که انسان دشمنى سرسخت به نام شیطان دارد که در گمراه کردن و به تباهى کشیدن او تمام شیوه‏هاى ممکن را به کار مى‏گیرد، این سؤال مطرح مى‏شود که آیا امورى که در دفاع از خود لازم است براى انسان فراهم هست یا نه؟

جواب: خداوند تبارک و تعالى براى ما آنچه که در تحقّق امرهاى اوّل، دوّم و سوّم دخالت دارد به زبان قرآن و معصومین‏علیهم السلام بیان فرموده، یعنى اوّلا؛ ما را به وجود شیطان آگاهى داد، دوماً؛ به ما ابزار و شیوه‏هاى هجومش را شناساند، و سوماً؛ ابزار و راه‏هاى دفاع در برابر شیطان را معرفى فرمود. بر انسان است که در دفاع از خود با مراجعه به قرآن و گفتار معصومین‏علیهم السلام از وجود شیطان و ابزار و شیوه‏هاى حمله او و چگونگى دفاع از خود را بیاموزد و با به کارگیرى آن از خود دفاع نماید.

در ادامه به ذکر آیاتى که در رابطه با سه مطلب بالا وارد شده است مى‏پردازیم.

1- آگاهى دادن به وجود دشمن

خداوند متعال در چندین آیه از قرآن کریم، شیطان را به عنوان دشمن انسانها معرفى مى‏کند، ایشان در این رابطه مى‏فرماید:

الف) «وَ قُلْ لِعِبادی یَقُولُوا الَّتی هِىَ اَحْسَنُ اِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ اِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوّاً مُبیناً؛ به بندگانم بگو: «سخنى بگویند که بهترین باشد! چرا که (شیطان به وسیله سخنان ناموزون)، میان آنها فتنه و فساد مى‏کند؛ همیشه شیطان دشمن آشکارى براى انسان بوده است»!(اسراء / 53).

ب) «اِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً اِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ اَصْحابِ السَّعیرِ؛ البتّه شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن بدانید؛ او فقط حزبش را به این دعوت مى‏کند که اهل آتش سوزان (جهنّم) باشند»!(فاطر / 6).

2- آگاهى دادن به سلاح شیطان

وقتى به قرآن، کتاب هدایت بشر و سخنان مفسّران و مبیّنان قرآن، یعنى اهل بیت‏علیهم السلام نظر افکنیم، مى‏یابیم که؛ وعده به فقر، زینت اعمال، آرزو و امورى دیگر به عنوان سلاح و ابزار فریب شیطان معرفى شده‏اند، که در این راستا به ذکر چند آیه از قرآن کریم تبرّک مى‏جوییم.

 

الف) وعده به فقر: خداوند سبحان از فقر به عنوان ابزار فریب شیطان یاد مى‏کند، آنجا که فرموده:

«الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ؛ شیطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهیدستى مى‏دهد؛ و به فحشا (و زشتیها) امر مى‏کند؛ ولى خداوند وعده آمرزش و فزونى به شما مى‏دهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع، و (به هر چیز) داناست. (به همین دلیل، به وعده‏هاى خود، وفا مى‏کند)».(بقره، آیه 268).

توضیح آیه: در این آیه میان وعده خداى واسع و علیم، و وعده شیطان مقابله افتاده، تا انفاق‏گران در دو وعده نظر کنند، و از آن دو، آنچه را صالح‏تر و نافع‏تر تشخیص دادند برگزینند.

 از آنجایى که منشأ خود دارى مردم از انفاق مال طیّب، ترس از فقر است و این ترس خطاست، لذا خداوند با جمله: «الشیطان یعدکم الفقر»، به خطا بودن آن آگاهى داد و چون ممکن بود کسى توهّم کند که ترس نامبرده ترسى بجا است، هر چند از ناحیه شیطان باشد، لذا براى دفع این توهّم بعد از جمله: «الشیطان یعدکم الفقر» دو جمله را اضافه کرد، اوّل اینکه فرمود: «و یامرکم بالفحشاء»، یعنى هرگز از شیطان توقّع نداشته باشید که شما را به عملى درست بخواند، چرا که او جز به فحشا نمى‏خواند، پس خوددارى از انفاق مال طیّب به انگیزه ترس از فقر هرگز عملى بجا نیست، زیرا این خود دارى در نفسهاى شما ملکه امساک و بخل را رسوخ مى‏دهد، و به تدریج شما را بخیل مى‏سازد، در نتیجه کارتان به جایى مى‏رسد که اوامر و فرامین الهى مربوط به واجبات مالى را به آسانى رد کنید، و این کفر به خداى عظیم است، و هم باعث مى‏شود که مستمندان را در مهلکه فقر و بى چیزى بیفکنید، و از این راه اشخاصى تلف و آبروهایى هتک گردد، و بازار جنایت و فحشا رواج یابد.

جمله دوّم که خداوند اضافه فرمود همان است که فرمود: «و الله یعدکم مغفرة منه و فضلا و الله واسع علیم»، با اضافه نمودن این جمله خداى تعالى خواست این نکته را بیان نماید که در این مورد (انفاق) حقّى است و باطلى، و شقّ سوّم ندارد، اما حقّ همان طریق مستقیم است که از ناحیه خداى سبحان است، و باطل از ناحیه شیطان است.[1]

روایت: در تفسیر عیاشى ذیل آیه مورد بحث، روایتى به این مضمون آمده که، شخصى به نام هارون بن خارجه به محضر مبارک امام صادق‏علیه السلام عرض مى‏کند: گاهى خوشحالى‏اى یا غمى در خود احساس مى‏کنم، امّا علّتش را در خود، و در مال و دوستم نمى‏یابم.

امام صادق‏علیه السلام فرمود: بله درست است.[2] شیطان به قلب انسان نزدیک مى‏شود و مى‏گوید: اگر براى تو در نزد خداوند خیرى بود دشمنت را بالا سر تو قرار نمى‏داد و تو را محتاج او نمى‏گردانید، آیا انتظارى همانند انتظار گذشتگان دارى؟ این مطلب باعث مى‏شود که در خود غم و اندوه احساس کنى.

امام‏علیه السلام در ادامه مى فرماید: فرشته به قلب نزدیک مى‏شود و مى‏گوید: اگر مى‏بینى که خداوند دشمنت را بالا سر تو قرار داده و تو را محتاجش گردانیده بدان که ایّام و روزهاى کمى است که به زودى سپرى خواهد شد، آنگاه مغفرت و فضل الهى نصیبت خواهد گشت. این امر باعث مى‏شود که در خود خوشحالى را دریابى. سپس امام صادق‏علیه السلام فرمودند: این همان است که خداى تبارک و تعالى در قرآن کریم فرموده است: «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ...».[3]

ب) وعده و امیدوارى دادن: خداى تبارک و تعالى درباره کسانى که بجاى خداوند، شیطان را ولىّ خود مى‏گیرند، فرموده: «وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیّاً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً؛و هر کس، شیطان را به جاى خدا ولىِّ خود برگزیند، زیانِ آشکارى کرده است».(نساء، آیه 119). سپس در آیه 120 به یکى از ابزارهاى شیطان در انحراف انسانها اشاره مى‏کند و مى‏فرماید:

«یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ اِلاَّ غُرُوراً؛ شیطان (براى گمراه کردن انسان) وعده بسیار دهد و (مردم را به اوهام و خیالاتى) آرزومند و امیدوار کند ولى وعده و نوید شیطان چیزى بجز غرور و فریب خلق نیست».

روایت: در امالى صدوق به سند خود از امام صادق‏علیه السلام روایت کرده که فرمود:

وقتى آیه «وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ...» (آل عمران/ 135 و 136)، نازل شد ابلیس در مکّه، بالاى کوهى به نام «ثور» رفت و با آوازى بلند عفریت‏هاى خود را صدا زد، همه نزدش جمع شده و پرسیدند: اى آقاى ما! چه شده که ما را نزد خود خوانده‏اى؟ او گفت: این آیه نازل شده، کدامیک از شما اثر آن را مى‏تواند خنثى سازد؟ عفریتى از شیطانها برخاست و گفت: من به این طریق و آن طریق آن را خنثى مى‏کنم. شیطان گفت: نه، این کار از تو بر نمى‏آید. عفریتى دیگر برخاست و مثل همان سخن را گفت، و مثل آن پاسخ را شنید.

وسواس خنّاس گفت: این کار را به من واگذار، پرسید از چه راهى آن را خنثى خواهى کرد؟ گفت: به آنان وعده مى‏دهم، آرزومندشان مى‏کنم تا مرتکب خطا و گناه شوند، وقتى در گناه واقع شدند، استغفار را از یادشان مى‏برم. شیطان گفت: آرى تو به درد این کار مى‏خورى، پس او را تا روز قیامت بر این کار گمارد.[4]

* باقر رجبی نژاد *بقیه دارد/.

 

 

 




[1] . توضیح از ترجمه المیزان، ج 2، ص 604.

[2] . امام علیه السلام در روایتى دیگر فرمود: اِنه لیس من احدٍ الا و معه مَلَک و شیطان.

[3] . عن هارون بن خارجة عن أبی عبد الله(ع) قال قلت له إنی اَفرَحُ من غیر فَرَحٍ أراه فی نفسی و لا فی مالی و لا فی صَدیقى ، و أحزِن من غیر حُزْنٍ أراه فی نفسی و لا فی مالی و لا فی صدیقی؟ قال: نعم، إن الشیطان یَلِمُّ بالقلب فیقول: لو کان لک عند الله خیرا ما أراک علیک عدوک و لا جعل بک إلیه حاجة هل تنتظر إلاّ مثل الذی انتظر الذین من قبلک فهل قالوا شیئا، فذاک الذی یَحزِن من غیر حُزن و أمّا الفَرَح فإن المَلَک یَلِمُّ بالقلب فیقول: إن کان الله أراک علیک عدوک و جعل بک إلیه حاجة، فإنما هی أیام قلائل أبشرُ بمغفرة من الله و فضل و هو قول الله: «الشیطان یعدکم الفقر و یأمرکم بالفحشاء و الله یعدکم مغفرة منه و فضلا». (تفسیر عیاشى،ج 1، ص 150).

[4] . امالى صدوق، ص  465  مجلس 71.

 

اشک

( اشک بر امام حسین علیه السلام بزرگراهی است بین خدا و بنده )

سید بحرالعلوم (ره )[1] به قصد تشرف به سامرا تنها براه افتاد.در بین راه راجع به این مساله , که گریه بـر امـام حسین (ع ) گناهان را مى آمرزد, فکر مى کرد.همان وقت متوجه شد که شخص عربى که سـوار بـر اسـب اسـت بـه او رسـید و سلام کرد. بعدپرسید: جناب سید درباره چه چیز به فکر فرورفته اى ؟ و در چه اندیشه اى ؟ اگر مساله علمى است بفرمایید شاید من هم اهل باشم ؟سـیـد بـحرالعلوم(ره)[2] فرمود: در این باره فکر مى کنم که چطور مى شود خداى تعالى این همه ثواب بهزائریـن و گریه کنندگان بر حضرت سیدالشهداء (ع ) مى دهد, مثلا در هرقدمى که در راه زیارت بـرمـى دارد, ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملش نوشته مى شود و براى یک قطره اشک تمام گناهان صغیره و کبیره اش آمرزیده مى شود[3]؟آن سوار عرب فرمود: تعجب نکن ! من براى شما مثالى مى آورم تا مشکل حل شود.

سـلـطـانـى بـه همراه درباریان خود به شکار مى رفت .در شکارگاه از همراهیانش دور افتاد و به سـخـتى فوق العاده اى افتاد و بسیار گرسنه شد.خیمه اى را دید و وارد آن خیمه شد.در آن سیاه چـادر, پیرزنى را با پسرش دید.آنان در گوشه خیمه بز شیرده  داشتند و از راه مصرف شیر این بز, زندگى خود را مى گرداندند.وقـتى سلطان وارد شد, او را نشناختند, ولى به خاطر پذیرایى از مهمان , آن بز را سربریده و کباب کردند, زیرا چیز دیگرى براى پذیرایى نداشتند.سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد, از ایشانجدا شد و به هر طورى که بود خود را به درباریان رسانید و جریان را براى اطرافیان نقل کرد.در نـهـایت از ایشان سؤال کرد: اگر بخواهم پاداش میهمان نوازى پیرزن و فرزندش راداده باشم ,چه عملى باید انجام بدهم ؟یکى از حضار گفت : به او صد گوسفند بدهید.دیگرى که از وزراء بود, گفت : صد گوسفند و صد اشرفى بدهید.یکى دیگر گفت : فلان مزرعه را به ایشان بدهید.سـلطان گفت : هر چه بدهم کم است , زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابلهبه مثل کرده ام .چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند.من هم باید هرچه را که دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود.

بعد سوار عرب به سید فرمود: حالا جناب بحرالعلوم , حضرت سیدالشهداء (ع ) هرچه از مال و منال و اهـل و عـیـال و پـسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد پس اگرخـداونـد بـه زائرین و گریه کنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد, نباید تعجب نمود, چون خدا که خـدائیش را نمى تواند به سیدالشهداء (ع )بدهد, پس هر کارى که مى تواند, انجام مى دهد, یعنى باصـرف نظر از مقامات عالى خودش , به زوار و گریه کنندگان آن حضرت , درجاتى عنایت مى کند.در عین حال اینها را جزاى کامل براى فداکارى آن حضرت نمى داند.چون شخص عرب این مطالب را فرمود, از نظر سید بحرالعلوم(ره) غایب شد.[4]




[1] محمد مهدى(متولد1113 ش) ، فرزند سید مرتضى طباطبایى بروجردى ، از نوادگان امام حسن مجتبى علیه السلام ؛شبى که سید به دنیا آمد پدر وى در عالم خواب دید که امام رضا علیه السلام به ((محمد بن اسماعیل بن بزیع )) (از اصحاب امام کاظم و امام رضا و امام جواد علیهم السلام )  دستور دادند شمعى برفراز بام سید مرتضى (منظور پدر سید بحرالعلوم)بر افروزد. وقتى محمد بن اسماعیل آن شمع را روشن کرد نورى از آن شمع به آسمان بالا رفت که نهایت نداشت . پدر از آن رویاى راستین بیدار مى شود و همزمان خبر مولود تازه رسیده را به او مى دهند.( فوائد الرضویه ، ص 476 )

[2] ایشان تشرفات متعددی محضر امام زمان(عج) داشته اند. (گلشن ابرار ج1)

[3] عن الرضا(ع) یا ابن شبیب إن بکیت على الحسین علیه السلام حتى تصیر دموعک على خدیک غفر الله لک کل ذنب أذنبته "صغیرا " کان أو" کبیرا" " قلیلا " کان أو" کثیرا".( بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج 98 - ص 103)

[4]کمال الدین ,  ص 119, س 11.


محبت اهل بیت کلید1

امام رضا علیه السلام اگر توبه نمایند، نجات یابند؟!  
در بعضى از روایات آمده است :روزى یکى از منافقین به حضرت ابوالحسن ، امام رضا علیه السلام عرضه داشت : بعضى از شیعیان و دوستان شما خمر (شراب مست کننده ) مى نوشند؟!امام علیه السلام فرمود: سپاس خداوند حکیم را، که آن ها در هر حالتى که باشند، هدایت شده ؛ و در اعتقادات صحیح خود ثابت و مستقیم مى باشند. سپس یکى دیگر از همان منافقین که در مجلس حضور داشت ، به امام علیه السلام گفت : بعضى از شیعیان و دوستان شما نبیذ مى نوشند؟!حضرت فرمود: بعضى از اصحاب رسول اللّه صلى الله علیه و آله نیز چنین بودند.منافق گفت : منظورم از نبیذ، آب عسل نیست ؛ بلکه منظورم شراب مست کننده است .ناگاه حضرت با شنیدن این سخن ، عرق بر چهره مبارک حضرت ظاهر شد و فرمود: خداوند کریم تر از آن است که در قلب بنده مؤ من علاقه به خمر و محبّت ما اهل بیت رسالت را کنار هم قرار دهد و هرگز چنین نخواهد بود.سپس حضرت لحظه اى سکوت نمود؛ و آن گاه اظهار داشت :اگر کسى چنین کند؛ و نسبت به آن علاقه نداشته باشد و از کرده خویش پشیمان گردد، در روز قیامت مواجه خواهد شد با پروردگارى مهربان و دلسوز، با پیغمبرى عطوف و دل رحم ، با امام و رهبرى که کنار حوض کوثر مى باشد؛ و دیگر بزرگانى که براى شفاعت و نجات او آمده اند.


اولین

 

(مَثَل انسان)  یکى از دانشمندان گوید: روزى در بیرون صحرا نشسته بودم، مورى را دیدم که دانه گندمى زیر خاک خاشاک پیدا کرد به چه زحمت و مشقّتى از زیر خار و خاشاک بیرون آورد و مقدار مسافتى راه پیمود هر جا که پست و بلندى بود آن دانه گندم را بزحمت مى برد.من هم عقب سرش رفتم ببینم بکجا مى رود. مسافت زیادى پیمود تا به لانه اش رسید. دیدم گنجشکى از بالا بپائین جست دانه گندم و خود مورچه را بلعید.بفکر رفتم آدمى اینهمه زحمت مى کشد ناگهان ملک الموت مى آید او را مى برد آنچه زحمت کشیده تمامش به هدر مى رود. یعنى : مال و جان را تا سوراخ گور مى آورد، آنجا از او گرفته و بدنش را زیر خاک مى کنند، نه فرش و نه چراغ ، نه انیس و مونس جز ایمان و عمل صالح هیچ چیز دیگر از او نمى خواهند.